صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

آغوش محبت باید

چهارشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۴۳ ق.ظ

نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه سوخته‌ام
یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته‌ام

پاسخ ساده من سخت تر از پرسش توست
عشق درسی است که من نیز نیاموخته‌ام

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم
که هر چه زهر به خود می‌دهم نمی‌میرم

درخت سوخته‌ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

اینم غزل تازه تصنیف شده و سفارشیِ من از ابیات فاضل نظری :) مناسب حال...
در یک روز ابری که برای کار پایان‌نامه رفتم دانشگاه و استادم نتونستند بیان...
بعد از فوت خاله‌ی نازنین‌شون، صدای استاد پر از غمِ آکنده از محبت بود. عشقی که به مادرِ دلسوخته‌اش داشت از پشت صدای محزونش شعله می‌کشید. استاد بی‌قرار بود...
با پژمردگی فرق داشت. مثل من نه... که پژمرده‌ام، فسرده‌ام. تلخم. هیجان دارم اما عاطفه، نه.
در حال پیاده‌روی به سمت خیابان کارگر، به حجم ترسناک بی‌عاطفگی خودم و گذشته‌‌ی خالی از محبت فکر می‌کنم.
به این خانه‌ای که ساختم و محبتش کم است.
دلم می‌خواهد فرار کنم. مثل همسر مجال و پای گریز ندارم. حیف. به خاطر بچه‌هاست ولی چه فایده وقتی لبخند هم دریغ می‌کنم. حیف.
کاش می‌شد یک جایی می‌رفتم سبک بشوم.
دیشب بلاخره با خودم عهد کردم. تصمیم گرفتم، آرزو کوتاه کنم. مهربان باشم. زندگی‌ کنم. حتی در شرایطی که غرورم له می‌شود، تاب بیاورم. اگر در قفس افتادم حتی، بچه‌ها را هر روز در آسمان بیرون پرواز بدهم.

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۲۴
صالحه

نظرات  (۳)

در تحسین دو سطر آخر:

     مقام عیش میسر نمی شود بی رنج

     بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست...

 

اما در خوش عاقبتی این تصمیم:

     حقا کز این غمان برسد مژده امان

     گر سالکی به عهد امانت وفا کند

پاسخ:
من کجا باران کجا راه بی پایان کجا
آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا
هر چه کویت دورتر دلتنگ تر مشتاق تر
در طریق عشق بازان مشکل آسان کجا
۲۵ اسفند ۰۱ ، ۰۱:۲۰ شاگرد خیاط

چقدر دقیق و موشکافانه خودت رو تحلیل می کنی. Me too

 

 

پاسخ:
باید همین کار رو بکنیم. نه؟ فقط نمیدونم جاش اینجا توی وبلاگه یا نه.
چقدر همیشه شک دارم به نوشتنم..
۲۶ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۱۰ سارا سماواتی منفرد

سلام

این فکرایی هست که بالاخره همه ماها که متاهل هستیم حالا هرکی به نوبه خودش و به شکل های مختلف باهاشون خواه ناخواه دست به گریبانیم و این پیمانی هست که خیلی وقت ها باید برای آرامشمون و اونایی که برامون مهم هستند و به وجود ما دل گرمند و همچنین به هر حال نیمه پر لیوان و خوبی هایی هم که تو زندگی وجود دارد باید بهایی را بدهیم و تحملون را بالا ببریم و لبخند بزنیم و مهمتر اینکه زندگی را ادامه بدیم و حتی یک وقتایی خودمونو هم بزنیم به اون راه و خوب همه این ها معنی اش این نیست که برای بهتر شدن و رسیدن به حقمون و خواسته هامون هم نباید تلاش و مبارزه کنیم و کوتاه بیاییم.

کلا آقایون تمایل به نادیده گرفتن دارند ولی باید بهشون مدام گوشزد کرد و وظایفشون را یاداوری کنیم. دیگه اینکه بهاره و دلتون همیشه بهاری.

پاسخ:
سلام سارا خانم
چه حس خوبی داره وقتی پیام شما رو می خونم. این حس به من دست میده که یک زن قوی و خودساخته برام این رو نوشته. شما میدونید معنای زندگی یعنی چی. من خیلی دارم دست و پا می زنم که خود جدیدم رو متولد کنم و همینقدر واضح فکر کنم و زندگی رو بفهمم و باهاش کنار بیام...
دعا کنید برام.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">