صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

تو مرا چریک جنگ‌های نامنظم می‌خواهی

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ق.ظ

ارتداد تمام شد. طاقت نیاوردم‌. نفسم را بند می‌آورد. خیلی بیشتر از بهترین کتاب‌هایی که تا به حال خوانده‌ام. احساس می‌کنم هرچیزی در مورد این کتاب بگویم ظلم به آن است. پس پراکنده می‌گویم. فقط می‌خواهم ذهنم را تخلیه کنم:
عشق محصول انس است. مادری نیمی از مبارزه است.
۲۲ بهمن، نقطه صفر مرزی، حد فاصل انفجار نور و سقوط به قهقرا.
همان مردم، با همان شاه و اطرافیان، بدونِ امام... چه سرنوشت شومی در انتظار ایران بود. تکه تکه شدن و تلاشی و گندیده شدنش فراتر از تصور ماست همانطور که عزت و شکوه اکنونش در تصور مردمان سال ۵۷ نمی‌گنجید.
با هر اتفاق ساده دلم می‌خواهد گریه کنم! این منم؟ اینجا؟ چقدر خوشحالم و چقدر بدهکار انقلاب. باید رمز مبارزه را در تک تک لحظات زندگی‌ام پیدا کنم. در اطاعت از فرمان رهبر و اوامر همسرم، در بوسیدن دست پدر و مادرم، نوازش دخترانم، در نمازم که ایاک نعبد و ایاک نستعینش بیانیه هر روزه موحدین عالم است. در مسجد که سنگر است و در نمازجمعه که حکما زمان و مکان طرح نقشه عملیات هماهنگ و فراگیر است. ما در مبارزه ترسی نداریم که دشمن نقشه ما را بداند. ما رو بازی می‌کنیم. اوست که بال‌های فطرت روح انسان را زخمی می‌کند و از پشتش می‌کند تا بتواند او را کنج قفس شهوات و دنائت‌ها زندانی کند. آزادی باید دوباره معنا شود.
رمز مبارزه..‌.
من دنبال آن افق جدیدی هستم که باید فتح شود. چشم‌اندازی که باید در پرده خیالم آنقدر واضح و نزدیک شود که چنگ انداختن به آن، باورپذیر باشد.
خودم را لا به لای این کتاب پیدا می‌کنم. انگار نویسنده این کتاب برایم چیزی فراتر از این قصه گفته. سخنان استاد فلاح، کتاب‌های شهید آوینی، ماجرای فکر آوینی و آژانس شیشه‌ای، شهدای مقاومت لبنان و سوریه و عراق و آرمان محو اسرائیل...
چقدر به از بین بردن اسرائیل نزدیکیم. اگر فقط نیم میلیون جوان ایرانی، درگیر این داستان دلپذیر شوند‌. فقط اگر‌...


بیا رسید وقت درو، مال منی از پیشم نرو..‌.
این ترانه را انگار مادری برای نازنین دخترش می‌خواند. مادری که فرصت مادرانگی‌اش تمام شده و حالا وقت درو کردن محصولش رسیده. مرا به یاد انتهای داستان می‌اندازد. باید شب‌ها دخترانم را با این نوا به خواب بسپارم. بی شتاب. آرام. با تمرکز. این لحظات قیمتی دیگر تکرار نمی‌شوند.

نظرات  (۶)

۱۴ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۵۷ حمدان مقدم

سلام.درود بر شما

عاشقتم

تو همیشه به من انگیزه کتاب خوندن میدی 🥰

عاشقتم

تو همیشه به من انگیزه کتاب خوندن میدی 🥰

بازم هر پستی از کتاب

غریب و سوت و کوره....

و پز روشن فکری ها و

دانایی ها و

بلدم بلدم ها طبق طبق(!)

.

.

.

خدا خیرت بده کتابخونی گذاشتی،

خدا خیرت بده از سوت و کوری کتاب خونی نترسیدی.

سال های بنفش و نخوندم

من شروع کردم روزی ده دقیقه صحیفه امام رو...

فکر می کنم لازمه برای انتخابات پیش رو برام

 

راستی!

سلام صالحه جان :)

سلام

ولی من با ارتداد خیلی خوب ارتباط برقرار نکردم

در طول مطالعه کتاب همش حرص میخوردم ک چرا نویسنده سوژه به این خوبی رو سوزونده؟! 

ارتداد عالیه. البته من از قلم این نویسنده نخل و نارنجش رو خیلی خیلی دوست تر داشتم

ولی ارتداد هم خوب بود. ایده‌ی جالبی بود

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">