صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

تولد مصطفی

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۷ ب.ظ

در طول یک ماه و اندی که گذشت و در واقع از ابتدای امسال در تدارک تهیه هدیه تولد همسرم بودم. ایده اصلی متعلق به دارن هاردی در کتاب اثر مرکب هست که هر روز پنج دقیقه به نوشتن یکی از ویژگی‌های مثبت همسرمون اختصاص بدیم و یک نشریه درست کنیم و بهش هدیه بدیم.
روز اول فروردین که نوشتن‌ من شروع شد، اوضاع خیلی خوب نبود. با همسرم دعوا می‌کردم که چرا اینقدر خونه نیستی و من رو دست تنها میذاری و میری. گاهی صدام رو بالا می‌بردم و داد می‌زدم. انرژی منفیم خیلی زیاد بود ولی باید می‌نوشتم چون تصمیمم رو گرفته بودم که امسال خوشحالش کنم. اولین یادداشت مربوط به این بود که تو خیلی مهربون و صبوری که بد اخلاقی‌های من رو تحمل می‌کنی و مقابله به مثل نمی‌کنی. البته این‌ها رو با جزئیات بیشتری نوشتم؛ طوری که موقع خوندن مشخص باشه از چه ایام و احوالی حرف می‌زنم. کم کم خاطراتِ من قشنگ‌تر و جالب‌تر و شیرین‌تر شد. دلیل اصلی‌ش این بود که از یه آدم منفی‌‌نگر و بداخلاق و ناراحت تبدیل شدم به یه آدم شکرگزار و مهربون که قدر زندگیش رو می‌دونه. حداقل توی نقش همسری اینطور بودم. دیگه فقط خوبی‌های همسرم رو میدیدم چون مجبور بود روزی پنج دقیقه الی یک ربع یه چیزی در موردش بنویسم. البته یه روزایی هم ننوشتم. یه روزایی پژمرده بودم. یه روزایی خسته بودم یادم رفت. اما در کل خوب بود. مهم‌ترین وقایع و اتفاقات ۶ ماه اخیر ثبت شدند. البته تمام خاطرات رو طوری نوشتم که اگر غریبه‌ای اونا رو خوند، خجالت نکشم به خاطر بعضی مسائل. در واقع زندگی هیجانات و حرارت‌های دیگه‌ای هم داره که انگار به ما یاد ندادند باید از اونا لذت ببریم. من اونا رو نوشتم...
کم کم کلاسور آ پنج خریدم و چندتا از عکس‌های اخیرمون رو انتخاب کردم و دادم چاپ. کلی استیکر و چسب براق و رنگی و طرح‌دار، کاغذ رنگی و کاغذهای مخصوص اسکرپ بوک و ... خریدم و بعضی‌ها رو هم از قبل داشتم. وسطای شهریور، متن نشریه رو ویرایش کردم و توی خونه بابام اینا پرینت گرفتم و شعر و جوک بی‌تربیتی هم توی نشریه نوشتم و کلی چیز میز دیگه. مثلا صفحه اولش یه کارت‌پستال سوره حمد گذاشتم. کارت دعوت عروسی‌مون و یه سری یادگاری دیگه توش گذاشتم و واقعا بی‌نظیر شد.
شب تولد همسرم هیچ کس به جز من براش کادو نخریده بود. برای سوپرایز کردنش از یک ماه قبل ازش می‌پرسیدم برای تولدت چی بخرم و چی دوست داری؟ اونم نهایتا گفت: انگشتر عقیق. از اول مهر هم رفت یک سفر کاری. در مدت نبودنش براش یک انگشتر عقیق خونیِ قاب صفوی خریدم. فکر نمی‌کرد کادوی دیگه‌ای هم در کار باشه اما هنوز جعبه انگشتر رو باز نکرده بود مامانم با شیوه مخصوص خودش ماجرای نشریه رو لو داد و گفت چرا اونو نیاوردی؟ این‌همه ما رو مچل کردی!!! منم که دیدم با این اوضاع دیگه نمی‌تونم بعدا سوپرایزش کنم از سر ناچاری آوردم ولی جالبیش این بود که نتیجه خیلی درخشان بود چون واکنش‌هاش همه توی فیلم تولدش ثبت شد. خیلی خنده‌دار بود که وقتی کلاسور رو باز کرد، از تعجب و خوشحالی زبونش بند اومده بود. صفحات رو ورق می‌زد و فقط تکرار می‌کرد: وااااای!!!! خانووووم!!!!
توی مسیر رفتن به سمت ماشین، می‌گفت این بهترین هدیه‌ای هست که توی تمام عمرش گرفته و جای تمام هدیه‌هایی که نگرفته رو براش پر کرده. حتی یه جورایی انقدر خوشش اومده بود که می‌گفت سال‌های بعد هم باید براش درست کنم. :|
از متن کتاب قبل از اینکه مقدمات خوابیدن فراهم بشه، فقط دو صفحه رو خوند. نشسته بود روی صندلی و با یه تمرکز خاصی خیره شده بود به صفحه نشریه، فروردین‌ماه. یهو دیدم اشک تو چشاش جمع شد. ازش گرفتمش و گفتم اصلا نمی‌خواد بخونی. بعد دوباره یه ذره دیگه هم خوند... تصمیم گرفتم راحتش بذارم تا توی آرامش اون رو بخونه.
دیشب کلا خسته بود و زود خوابید ولی آخرین دقایق بیداریش وقتی داشت دم دستشویی با فاطمه‌زهرا حرف می‌زد و اولین دقایق بیداریِ فرداش که داشت خداحافظی می‌کرد، نشون میداد که انرژیش به بالاترین حد ممکن رسیده‌. ولی راستش هنوز هم نمی‌دونم چقدر کار جالبی بود چون به جز این واکنش‌ها چیز خاص دیگه‌ای دریافت نکردم. حالا باید منتظر بمونم ببینم چه اتفاقایی در آینده می‌افته.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۰۶
صالحه

نظرات  (۱۱)

۰۶ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۶ مهتاب ‌‌

با تشکر از دارن هاردی 😁

و آفرین به تو 😊

پاسخ:
سپاس :)

سلاو

چه ایده‌ی قشنگی...

و البته همت و سلیقه و خلاقیت شما که قطعا به زیبایی کار افزوده! 

همیشه در کنار هم خوب و‌خوش و سلامت باشین ان شاء الله

پاسخ:
سلام بانو
ممنونم. نظر لطفتونه. خدا شما رو هم حفظ کنه برای همسر و فرزندانتون. در پناه حق باشید.
۰۶ مهر ۹۹ ، ۱۶:۰۷ پلڪــــ شیشـہ اے

ای والله ...

😻😻😌🌼🌸🌱

وای خیلی حس خوبی گرفتم.

پاسخ:
عجیجم :)))))

ورررررررری گوووووووووووووووووووووووود

پاسخ:
:)))))))))))))))))))))))))))))
۰۶ مهر ۹۹ ، ۱۹:۲۷ پرستوی عاشق

سلااااام

وبلاگ شما یکی از اوناس ک وقتی ستاره ش روشن میشه به کلی ذوق میام میخونم 😍

چقدرررر خوب بود این پست

خدا برا هم حفظتون کنه

خواهر خیلی خوب بود تا همینجاشم 😁 ان شاءالله بیشترم میشه

 

من با نیش باز خوندم مطلبو

راستی جاتون هم خیلی خالیه تو گروه نظم

پاسخ:
سلام عزیزم.  خیلی ممنون از انرژی مثبتت. خیلی سلام برسون به استاد :)

راستش تا الان که خیلی چیزا گفته اما قراره نظر کلیش رو وقتی تمامش رو خوند بگه که احتمالا اون یک ماه دیگه و حتی بیشتر طول میکشه از بس فس فس می کنه :))))
اما تا الان گفته: الهام بخش و هوشمندانه :)
منم راضی ام :)
۰۶ مهر ۹۹ ، ۲۰:۰۹ پیـــچـ ـک

سلام

فتح کردن قله دل یه آدم خیلی جذاب و دلنشینه مخصوصا اگر اون آدم کسی باشه که سال ها کنارش بودی همیشه برای این فتح تلاش کرده باشی!

خوش به حال شوهرت با این خانووووم!

پاسخ:
سلام پیچک جان. البته متاسفانه من خیلی تعلل کردم در عاشق شدم. خوشحالم که حالا نشون دادم که اون میتونه پشتش به من گرم باشه. بنده خدا خیلی صبر کرد تا من به این نقطه رسیدم. فکر کنم اگر این نشریه رو نمی نوشتم تا آخر عمرم هم قدر زندگیم رو به معنای واقعی کلمه نمی فهمیدم. :)

میشه آدرس گروه نظم رو بذارید؟

پاسخ:
@vanazm  در ایتا و همینطور @jalasaaat

منم یک بار این کار رو براش کردم.‌خیلی خوشش اومده بود.

 

منم کیف کرده بودم،چون در عین باحال بودن، هزینه ش  برام خیلی خیلی نسبت به کادوهای قبلی ش پایین اومده بود

پاسخ:
اینک خانم عاشق اینم که شما خیلی حساب دخل و خرج رو دارید همیشه.
اما واسه من خیلی بریز بپاش شد متاسفانه. فقط چاپ عکس ها در اومد دویست و شصت تومن :))

حفظکم الله.

هدیه ای است بس زیبنده و هنرمندانه که فقط ذهن خلاق فرزانگان و فرهیختگان به آن قد می دهد.

مبارک باشد بر آقای مصطفای عزیز.

و خوش بخت و ماندگار باشید ان شاءالله.

پاسخ:
خیلی ممنونم. ما از دعای خیر دوستان بی نیاز نیستیم. ممنونم که فراموشمون نمی کنید.
خدا سایه شما رو هم بالای سر خانواده و بچه های گلتون حفظ کنه.

سلام.

بنده‌م یه تجربه این مدلی دارم، البته نه دقیقا این ایده ولی شبیه بهش اما با نتیجه تاحدودی متفاوت :)) ان‌شاءالله ازش می‌نویسم. خدا رو شکر که خوششون اومد :)

پاسخ:
سلام عزیزم.
بنویس فقط یه ذره تفصیلی لتفن :)
۰۷ مهر ۹۹ ، ۲۳:۴۵ مهدی ­­­­

چقدر پست قشنگی بودش! آفرین خیلی خوب و با انرژی مثبت بود!

پاسخ:
ممنون. شما همیشه لطف دارید.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">