بعد از تحویل سال نوبت می رسه به دید و بازدید ها.
کم شده!دید و بازدیدا رو میگم.
انقدر سختش کردیم که کم شده.
قدیم مردم خرید عیدشون یک لباس جدید و یک جفت کفش بود. تازه همون هم گاهی از برادر یا خواهر بزرگتر به کوچکتره به ارث می رسید.
دوره زمونهی بدی شده.
بعد از خانه تکانی، دکوراسیون خانه هم تکان میخورد. مبل، پرده، فرش، کابینت، نور پردازی و ...
بعد هم نوبت لباس هاست. خانمها از رنگ مویشان تا ناخنهای کاشتهشدهشان را نو میکنند.
مردها هم اگر بتوانند اتولشان را.
بعد که با کلّی چُسان فُسان میروند عید دیدنی بزرگان، به هم که میرسند دستشان را طوری تکان میدهند که ساعت و انگشتر نویشان برود در حلقوم طرف مقابل و شروع میکنند به تک و تعریف.
وقتی دیگران میخواهند بیایند عید دیدنی آنها، باز هم همان بساط فخرفروشی است.
ولی سخت شده دیگه!
بیار ببر میوه و چای و آجیل در ظروف بلوری و تعویض لباس و تجدید میکاپ و معاشرت با فامیل. و این مورد آخر از همه سخت تر است وقتی که چشم دیدن خیلیهایشان را نداری.
خریدن همهی اینها سخت است. از امکانات پذیرایی گرفته تا اسباب فخر و مباهات.
ولی سخت تر از همه میدونی چیه؟
برای من روبوسی با زنهای فامیل. انقدر که آرایششان آزارم میدهد، بوی بد جورابهای داداش کوچیکم وقتی از باشگاه برمیگردد آزار دهنده نیست.
چندش...