صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

وقتی صالحه سعی می‌کند متحول شود!

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۴۳ ب.ظ
یه اتفاقات جدیدی تو زندگیم داره می‌افته از طریق تحلیلِ اتفاقاتِ گذشته مخصوصا یک سال اخیر دارم به اهمیتشون پی می‌برم.
تحلیل وقایع اخیر زندگیم رو هم نوشتم اما الان می‌خوام فقط نتیجه‌اش رو اینجا بنویسم.
نتیجه اینکه برای خودم خیلی برنامه‌ریزی کردم و خدا یه جور دیگه‌ای برام برنامه‌ریزی کرده بود.
آدمی در شرایط من ممکنه با هر کدوم از به هم ریختنِ برنامه‌هاش به هم بریزه و قاطی کنه. اما من از کلاسِ NLP استاد حورایی یاد گرفتم که بگم: بَه‌بَه! لالالا! یعنی هرچه پیش آید خوش آید.
و الان خیلی خوشحالم که به خدا تکیه کردم و هر بار که فهمیدم من به درد کاری که براش نقشه کشیده بودم نمی‌خورم، به جای غصه خوردن، نیمه پرِ لیوان رو دیدم.
امروز هم یکی از اون روزا بود. یه کاری که براش برنامه ریخته بودم و می‌دونستم کلی توش عایدی مالی برام داره، پوچ از آب دراومد. کلا برام عجیبه. چند هفته است توی این وبلاگ دارم در مورد بعضی از موضوعات فک می‌زنم و بعدش TV رو روشن می‌کنم و می‌بینم تو برنامه بدون توقف و ثریا و ... متخصصینی که علم و تجربه‌شون صدها برابر منه دارن روشنگری می‌کنند. از فرهنگ درخت میوه کاشتن بگیر تا محوریت مسجد تا چندهمسری و فرزندآوری...
یه چیزایی هم که هنوز تو وبلاگم مطرح نکردم هم دوباره همین ماجرا برام پیش میاد.... دیگه اینا رو بذارید نگم.
اینا برام نشونه شده که برم سراغ همون کاری که زمین افتاده؛ سنگرش خالیه و من می‌تونم بهترینش باشم!!!
با خودم عهد کردم که عین بچه‌ی آدم ذهنم رو جمع و جور کنم و دیگه به هیچ چیزی جز موفقیت علمی و کاریم در حیطه رشته‌ی خودم فکر نکنم. فقط رشته‌ی خودم! و هر چیزی که باعث پیشرفتم توش میشه...
برای همین این تصمیم دارم دیگه تو وبلاگم در مورد موضوعات پراکنده ولو خیلی جالب ننویسم چون همونطور که گفتم قرارم اینه که دیگه به چیزای مختلفِ بی ارتباط به رشته ام فکر نکنم.
فلذا به خودم یه استراحت می‌دم. که بیشتر روی رشته ام تمرکز کنم و اگر موضوع جالبی در اون حیطه بود حتما براتون می‌نویسم.
این استراحت ۴۰ روز هست و روز چهلم وبلاگم ۱۰۰۰ روزه می‌شه. 
تصمیم گرفتم برای جشن گرفتنِ این روز بسیار مهم و باعظمت!!!! با حضور فعال و با نشاط شما خواننده‌های وبلاگم، یه برنامه‌ی صندلیِ داغ داشته باشم! WoW!
خوبه؟؟؟ دیگه چی‌کار کنم!؟ باید یه کاری کنم هم خدا راضی باشه هم خلق خدا :))))

پ.ن: اومممم! راستی کتاب "پریدخت، مراسلاتِ طهران پاریس" رو بااااید حتما بخونم!!! ولی استثنائا تصمیم دارم بخرمش! 
استثنائا هم چون با اینکه کتابِ Islamic thought in quran برام مهم‌تره ولی نخریدمش... :/
موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۱
صالحه

نظرات  (۳)

۱۲ آبان ۹۸ ، ۰۰:۱۳ کاکتوسِ خسته

قراره چهل روز پست نذاری؟

پاسخ:
نه!!! می‌نویسم!
فقط افاضه نمی‌کنم. روزانه‌هام با بچه‌هام و اینا رو میذارم فقط سعی می‌کنم کمتر فکر کنم :))
۱۲ آبان ۹۸ ، ۰۸:۳۹ میرزا مهدی

سلام

میخوای اول صندلیت رو داغ کنیم بعداگه خواستی چهل روز به مغزت فشار نیار D: 

اینطوری خسته میشی آخه...

پاسخ:
سلام
خخخ!
اولا فکر کنم هر وبلاگ نویسی یک بار بیشتر صندلیِ داغ نمی‌ذاره. در نتیجه می‌خوام این اتفاق در ۱۰۰۰ مین روز تولد وبلاگم باشه! 
بعدشم صفاش به اینه که صندلی ۴۰ روز در حال داغ شدن باشه. وگرنه میام میبینم هنوز خنکه... حسش از بین میره!
۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۱:۴۵ میرزا مهدی

من که همه زندگیمو همه میدونن ولی با اینحال صندلیِ داغ رو نمیپسندم.... :)

پاسخ:
یعنی میگید جالب از آب در نمیاد؟ :/
چرا؟

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">