صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

سلطان غم، مادر

يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۴۷ ق.ظ

یادتونه تو مطلب "چمه من" گفتم نمی‌تونم بخندم؟
گرچه مطلب رو با یه هیجان آنی نوشتم امّا آقا امیرالمومنین که قربونشون برم، هزاران سلام و ثنا به درگاهشون که هنوز یه بارم نتونستم برم زیارتشون، می‌فرمایند: حفظ و به کا‌رگیری تجربه نوعی پیروزی و موفقیت است :)
دیروز مامانم گفت تو کلاس "طب و خانواده"شون، استادشون گفته که خنده از سودای طحاله. وقتی طحال خالی از سوداست، فرد نمی‌تونه بخنده و چاره‌ش عرق کردنه!
یاد حرفای دکتر داوود افتادم. بهم گفته بود: "کبدت ضعیفه، کلیه‌هات ضعیفه، پانکراست هم ضعیفه، سوخت‌ و سازت ضعیفه، مزاجت متعادله و سودا نداری"
هی دارم با خودم میگم چرا دکتر نگفت این‌که سودا ندارم، بَده؟ من فکر می‌کردم خوبه! :/
یادتونه دقیقا تو مطلب قبل از اون مطلب هم در مورد کوه گفتم، که وقتی رفتم چقدر حالم خوب شد و از این حرفا! سه هفته رفتم، این هفته هوا خیلی یخبندان و طوفانی بود، نرفتم.
ای خدا! از رحمتت دور کن اون کرونایی رو که باشگاه رو از من گرفت! آمین. دیروز صبح بین الطلوعین، ده دقیقه ورزش کردم، شارژ شدم ولی خیلی زود، عین این جاروشارژی‌های مسخره، باتری خالی کردم و گرفتم خوابیدم. تازه شبش هم که مطلب قبل رو نوشتم، کلا دِپِ دِپ بودم. نمی‌دونم فهمیدید خنده‌ی توی عنوان و متن هم الکیه یا نه؟! هرچی هست مهم اینه که الان من کشف کردم مشکلم چیه! ممنون از دعاهاتون. دعا اثر داره.
حالا شنیدید میگن شکلات، نمی‌دونم باعث ترشح چه هورمونی میشه که آدم با خوردنش احساس شادی می‌کنه؟ حالا شکلات خوب از کجا بیارم؟ اصلا واسه همینه اینقدر بادمجون دوست دارم، این میوه بهشتی تامین کننده سوداست... اما بعدش چی؟
همه‌ی سوداهای عزیزم توی بارداری‌هام توسط بچه، بلعیده میشه. ذوق می‌کردم ولی نمی‌دونستم دارن شادی‌هام رو می‌دزدن. جیگر یعنی همین. یه تیکه خفن و درجه یک از وجودم رو دادم بهشون: سودا! همون چیزی که عشق رو در وجود انسان به جریان درمیاره‌. از بس عاشقشونم، با هر قطره اشک و با هر ناله‌شون، سوداهای وجودم آب میشن و لبخند از صورتم پر میکشه و برنمی‌گرده‌. اگه مامانا به نظر غمگینن، عیبشون نکنید. اونا شادی‌هاشون رو هم بخشیدن.
《بچه‌های عزیزم، زود بزرگ بشید! بیایید مادرتون رو ببرید کوه، بعدش بریم کافه، شکلات داغ بخوریم، برگردیم خونه، با هم بلند بلند آواز بخونیم و بخندیم...》

پ.ن: حالا متوجه شدید چرا به مادر میگن: سلطانِ غم؟

پ.ن ۲: طبعا این نوشته فاقد ارزش علمی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۰۵
صالحه

نظرات  (۶)

۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۱۳ عارفه زهرا

چون بچه سودای مادر را می خورد......

 

اینکه یه نفر احساس غم مدوام داره چی،؟؟

پاسخ:
حالا خیلی هم حرفام رو جدی نگیرید :) 
همیشه که حرف حساب نمی‌زنم :))


ولی اگر جنس غمم، جنس غم شما بود، کار دیگه‌ای می‌کردم احتمالا. خودتون اون کار رو پیدا کنید. کتاب بخونید، داستان، قرآن، نهج البلاغه، دعا، ورزش کنید... از فرصتی که بچه ندارید استفاده کنید که دیگه هرگز برنمی‌گرده... به یقین این حرف رو میزنم. ممکنه بعدا دلتون برای موقعیت فعلی تون تنگ بشه. از دستش ندید.

اتفاقا علمی ترین توضیح برای عنوان بود... :)

۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۵۱ عارفه زهرا

خودم هم همین موضوع رو میدونم .خودمو سرگرم کردم‌با خیلی چیزا ...

اما اخرش یکهو غم به سرم هوار میشه ..

و وقتی هوار میشه روسرم بیرون اومدنم خیلی سخته

سلام. درمورد سودا جناب دکتر که گفتن باعث خنده میشه درسته خودمم دقیقا همین مورد رو دارم و گاهی میشه ماهها نمیخندم و هنوز نتونستم درستش کنم. و در مورد خط اخر که نوشتین سلطان غم مادر هرچند به گفته تون پایه علمی نداره اما شششششددددییییددددداااا حرفت رو قبول دارم با این دلایلی که آوردین و کاش قدر مامانا مونو بیشتر بدونیم و بتونیم بجای غم بهشون خنده هدیه کنیم.

عزیزم :) ان شاءالله خنده های زیاد به صورتت زودی برگردن

برگشت پذیره !!نیست؟ مامان شاد هم داریم آخه

غیر از ورزش و عرق ریختن،ازین رژیم اصلاح مزاج ها مثلا بشه یکی از راه حل های دیگه اش؛ هوم؟

ولی من الان غلبه ی بلغم و سودا رو با هم دارم. پس باید از خنده ی زیاد غش کنم. اما معمولی ام. غم ناک نیستم. ولی خوشحال و شادمان و خندان هم نیستم.

برم کوه یعنی؟

 

ترجیح میدم حرفت رو امتحان کنم. بچه ی کوچک ندارم. زشته تست ش نکنم!

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">