صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

زایمان

سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۲۲ ب.ظ

امروز همسر اومده خونه. کلی خبر دست اول و نقل‌قول‌هایی با یک واسطه از سرداران سپاه داشت که تمام فرضیه‌های قبلی رو مردود می‌کرد.
گفتم: حالا که داستانِ جنگ تکنولوژیک نیست، یعنی کار اشتباهی کردم که اون فرضیه‌ها رو تو فضای مجازی منتشر کردم؟
جواب ایشون نه بود چون من به وظیفه‌م عمل کردم اما ته دلم از دستش ناراحتم که چرا غلط‌های دیکته‌م رو نمی‌گیره؟ روزهای اخیر تنها چیزی که با خودش خونه میاره یه عالمه حرف نگفته است. این رو از خطوط چهره‌ش می‌خونم. حداقل این کار رو خیلی خوب بلدم.
بازم شکر... الحمدلله... خوشحالم تو برهه‌ای از زمان زیست کردم که کسی مثل حاج قاسم رو درک کردم. باعث شد افق دیدم خیلی وسیع‌تر بشه. گاهی به خودم می‌گم تو کم سن نداری! ۲۵ سالته. حضرت زهرا ۱۸ سالگی شهید شد! تو تا الان باید خیلی بیشتر از اینا از خودت جربزه نشون می‌دادی! خدا خیلی بهت نعمت داده! برای داشتن یک افق دیدِ بلند، خیر سرت دنیا رو گشتی! حداقل این چیزا رو هم‌سن و سال‌های تو تجربه نکردند. درس خوب با استادهای خوب تو جاهای خوب خوندی...
ولی گاهی مثل این چند روزی که از سر گذروندم می‌فهمم که خیلی بچه‌ام. مونده تا بزرگ بشم. گاهی می‌فهمم که من اون گودزیلای دانشمندی که تو خیالاتم از خودم ساختم نیستم. وقتی داغونم چطور می‌تونم مادر خوبی باشم و بچه‌هایی تو افق کسانی مثل حاج قاسم تربیت کنم؟ من هنوز تو وظایفم به عنوان یک زن موندم، آخه چطور می‌تونم دنیا رو اونطور که حاج قاسم فتح کرد، فتح کنم؟
دوشنبه صبح تو سالن تیراندازی سیبل‌هام رو بد زدم. مربی گفت: مشکل از ذهنم بوده...
ذهنم داغون بود چون با همسر یه بحث ساده کرده بودم. خیلی جالبه نه؟ الانم یه جوری هم دارم تمرین می‌کنم انگار قراره برم المپیک. ولی فقط می‌خوام با خودم بجنگم. مسابقات مشکلش اینه که تو رشته تفنگ، نمی‌تونم کامل گردی صورتم رو بپوشونم.‌.‌. حیف. قشنگ معلومه تکلیفم با خودم مشخص نیست.
یه چیز بد دیگه هم دیشب بود... سر سفره شام‌. دایی و بابا و همسر اصلا حواسشون نبود اما منو دچار یاس فلسفی کردند. خیلی بد بود‌.
یه چیز دیگه هم همسایه پایینی‌مون گفت در مورد دختر سردار که قشنگ به این یاس فلسفی دامن زد.
خیلی عجیبه که مشغول نوشتن مقاله در مورد نقد مبانی معرفتی فمینیسم باشی ولی هنوز اندر خم یک کوچه مونده باشی... هنوز نتونی خودت و نقشت رو هضم کنی.
این روزا دلم می‌خواد یه سکوت طولانی کنم. دارم می‌رم برای یک زایمانِ جدید. آخرین بار مشابه این زایمان رو سال ۹۲ کردم و خیلی دردناک بود. اما الان باید قوی باشم. من با حاج قاسم عهد کردم...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">