صالحه


صالحه
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
دختر والدین برای ۲۹ سال
همسر ۱۱ ساله
مادر × ۳
سطح ۲ گرایش فلسفه از جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد معارف انقلاب اسلامی از دانشگاه تهران

بایگانی
نویسندگان

۹ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

فردای اون شبی این اتفاق افتاد که بخش خبری بیست و سی شبکه دو، در مورد فضای سرد و بی‌روح انتخابات و نیز گزینه‌های محتمل برای ریاست جمهوری در هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصول‌گرا از نظر چند روزنامه‌نگار کهنه‌کار گزارش رفت و از نظر اون فعالین رسانه، محمدجواد ظریف یکی از گزینه‌های مهم اصلاح‌طلب‌ها بود. اما واقعا چه کسی فکرش رو می‌کرد که اون گزارش اگر پخش نمیشد، فردا شب دیگه تاریخ انقضاش سر رسیده بود.
این‌طور نبوده و نیست که ما آقای ظریف رو از اون فایل صوتی بخواهیم بشناسیم! آقای ظریف اون‌حرف‌ها رو زده و مطمئنم اگر تریبون به ایشون بدن و قرار باشه کسی ازشون انتقاد نکنه، خیلی بیشتر از این حرف‌ها خیال‌بافی می‌کنند و نشون میدن که دارن توی فانتزی زندگی می‌کنند.
مثال واضح: در دنیای آقای ظریف، آمریکا می‌تونه با یک بمب، دخل ایران رو در بیاره اما در واقعیت این ایرانه که می‌تونه با موشک‌هاش پایگاه‌های آمریکا و اسرائیل رو بزنه. اما آقای ظریف و دوستان مذاکره‌کننده‌اش هیچ وقت عینیت و واقعیت‌ها رو ندیدند و شاید انقدر ساده‌لوح و خیالباف بودند که فکر می‌کردند با دست خالی هم میشه مذاکره کرد و تنها کاری که بلد بودند امتیاز دادن بود ولی نمی‌فهمیدند امتیازها در داخل کشور با خونِ دلِ دانشمندها و جهادگران عرصه‌های علم و فناوری داره به دست میاد.
آقای ظریف حتی بلد نبود وزارت‌خونه‌ی زیر دستش رو اداره کنه. این رو دخترِ یک وزارت‌خارجه‌ای میگه که در طول مدت این ۸ سالِ آزگار، پدرش شاهدِ تعطیل شدن روابط دیپلماتیک ایران و بسیاری از کشورهای منطقه، کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی بوده. دردناکه که بدونیم در بعضی از این کشورها سفارت ایران کاملا بسته شده و روابط قطع شده و در بعضی دیگر از این کشورها ظرفیت‌های مبادلات تجاری و اقتصادی بالکل معطل فانتزی برجام مونده در حالی که چه کسی در وزارت‌ خارجه هست که ندونه نقش این وزارت‌خانه در تسهیل روابط اقتصادی بین دو کشور چقدر کلیدی و مهمه.
اما همه‌ی این‌ها، برای آقای وزیرِ برجام چه اهمیتی داشت؟ حداقل منی که دختر یک کارمند وزارت‌خارجه‌ هستم، میدونم که سفر به اروپا و حق ماموریت‌ها چقدر برای آقایون مذاکره کننده شیرین و دلچسبه و اگر مذاکره هیچ فایده‌ای برای مردم ایران نداشته باشه، اما برای جیب و مزاج آقایون بسیار مفیدِ فایده است. #برای_خدا_و_مردم
پدر میگه که جامه ریاست جمهوری برای ظریف بدجوری گشاده. من اما باز هم می‌ترسیدم تا اینکه این اتفاق من رو امیدوار کرد که اعتماد به نفس کاذب این مرد کمی از بین‌ بره.
اتفاق هم اتفاق خوبی نبود. آبرو برای کشور نذاشت و نفوذی این فایل را منتشر کرده یا کسانی از داخل نظام به دلایل متعدد، فرقی نداره، قطعا خسارت‌هایی به دنبال داره که در آستانه‌ی انتخابات شاید اصلا به نفع نظام نباشه. #جریان_تحریف
دیروز که توئیت زینب سلیمانی رو خوندم، به نظرم اومد که در سه بند؛ تمام حرف‌ها رو زده. در قله‌ی بصیرت و کیاست. الحق که حاج قاسم زینب رو زینبی تربیت کرده بود. هزینه میدان برای دیپلماسی یعنی زندگی کردن در واقعیت... نه فانتزی. این توئیت و توئیت زهرا رکن‌آبادی و اشک و ناراحتی خانواده شهدا دل آدم رو آتش میزنه. چطور می‌خوان جواب این خانواده‌ها رو در دنیا و جواب شهدا رو در آخرت بدن، نمی‌دونم!! شاید بهتر باشه در این آب و خاک نباشند تا کمتر چشمِ چشم و چراغ‌های این کشور رو تر کنند.


پ.ن: امیدوارم مردم ما متوجه تفاوت‌های میان مسئولینی که در واقعیت و میدان زندگی می‌کنند با مسئولینی که در فانتزی زندگی می‌کنند، بشوند. این ۸ سال برای همه‌ی ما خیلی سخت گذشت. ۲۵ خرداد که بیاد هشتمین سالگرد عروسی من و مصطفی‌ است. در حد خودمون تلاش کردیم که ۸ بشه ۴ اما نشد. حالا فقط ۸ ساله که منتظریم این دوران تموم بشه. امیدوارم ۸ سال نشه ۱۲ سال...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۰۹
صالحه

اسرائیل، این مزدور منطقه‌ای شیطان بزرگ، دقیقا در زمانی دست به ترور دانشمند تراز اول ایرانمان زد که دولت تمام توان خود را در آخرین نفس‌های پیر و کرونا گرفته‌اش، مصروف متقاعد کردن مردم برای مذاکره‌ی چندین و چندباره کرده بود اما اسرائیل که میداند حربه‌ی مذاکره باید برای دولت بعدی در ایران باقی بماند و همچنان تا سالها آلت دست لیبرال‌ها بماند، با به هیجان آوردن احساسات عمومی مردم، مذاکره را تا سال بعد به تاخیر انداخت.
آنچه انسان را بیش از اندوهین کردن، به خشم می‌آورد، تحریف ادبیات و گفتمان مقابله و مبارزه با دشمن غربی است.
عده‌ای که خود را تافته‌ی جدابافته می‌دانند و عقل خود را از تمام منتقدان و دلسوزان، برتر و بالاتر، در واکنش به ترور دانشمند هسته‌ای این کشور، دست پیش می‌گیرند که پس نیافتند و ابتکار عمل را در دست می‌گیرند _آن‌هم در واکنش به اقداماتی این چنین که هیچ چاره‌ای برای ایران جز انتقام سخت باقی نمی‌گذارد_ تا مردم به یک محکومیت و یا یک مذاکره و یک بدتر از توافق راضی شوند. غافل از آنکه دشمن دشمن است و هرگز از دشمنی دست نمی‌کشد. دشمن هرگز از دشمنی پشیمان نمی‌شود. دشمن هرگز با ما توافق واقعی نخواهد کرد. عملیات روانی و فکریِ جریان لیبرال در این کشور، یعنی: "تحریف گفتمان مقابله با غرب" ضرر و زیان‌های جبران ناپذیری دارد.
جداکردن دموکرات از جمهوری‌خواه و یکی ندانستن بایدن و ترامپ، منفک کردن اسرائیل از آمریکا، اتحادیه اروپا از آمریکای جنایتکارِ خونخوار، اکتفا کردن به تسلیت گفتن شهادتِ شهید!!! و راضی شدن به محکوم کردن جنایت‌ها که هیچ ارزشی ندارد جز برای آن‌ها که به لفاظی‌های دشمن قانع میشوند و خود با را ابراز تاثر‌ِ آنها، راضی می‌کنند. امّا چه زمانی؟ خون شهید بر زمین ریخته شده و او دیگر هرگز زنده نمی‌شود. آری باید هم تسلیت بگویند. به خودشان تسلیت بگویند که بی‌کفایتی ها و چراغ سبز نشان دادن‌هایشان این کفتارهای شیطان بزرگ را اینچنین جسور و نترس کرده است که دست به اعمالی این چنین خطرناک می‌زنند.
چرا این جماعت سفیه نمی‌خواهند بفهمند که همانطور که اسرائیل با ما سر سازش و دوستی ندارد، آمریکا هم سر سازگاری ندارد، اروپا هم دلسوخته‌ی ما نیست و هرگز با ما متحد نمی‌شود یا واسطه‌ی احقاق حق ما نمی‌شود. افسوس که این جماعت هرگز نمی‌فهمند‌.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۲۱:۴۵
صالحه

همسرجان مسجدشون رو حوزه انتخابیه کرده واسه همین من هم دیر اومدم رای بدم (ساعت ۱۱ و نیم) و هم برای اینکه دلش نشکنه مسجد اونا رو انتخاب کردم وگرنه به دلم بود برم مسجد محله مامانم اینا (محله سابق خودم) که برام نوستالژیک‌تره.
ولی خب از هر حیث اینجا بهتره چون بیشتر تحویلمون می‌گیرن. ناسلامتی خانم حاج‌آقا هستم! :)
تازه تخلف هم کردم و از برگه رای‌م عکس گرفتم. دلتون بسوزه! :)
اولین باره که انتخابات برام هیجان خاصی داره که دوست دارم ببینم کیا رای میارن. یه بار که انتخابات ریاست جمهوری روز قبل عروسیم بود و اصلا هیجان عروسی می‌چربید به همه‌چی... ولی رای دادم. اونم اول وقت!
یه بارم که ریاست جمهوری کلی زور زدیم و این‌ور اونور رفتیم تبلیغات ولی نشد و دپرس شدیم.
یه بارم که مجلس معلوم بود رای نمیاریم.
اما الان هیجانش به اینه که چون لیستی رای نمیدم دلم می‌خواد بدونم کدوم یک از اونایی که اسمشون رو نوشتم رای میارن!
اما مثل همیشه برای جریان حق باختی وجود نداره. ما در هر صورت برنده‌ایم [vیِ victory] :)

نیز بخوانید بیانات مهم رهبر انقلاب در ۱۶ بهمن ۹۸ +

نیز بخوانید +


پ.ن: 
وقتی قراره حجت بر کسی تمام بشه، میشه ولو تو یه لحظه!
بیشتر از یک هفته است دارم فکر می‌کنم لیستی رای بدم یا نه. اولش می‌گفتم واسه چی بذارم پدرخوانده‌ها برام تصمیم بگیرند. برای چی وقتی می‌تونیم چهارتا جوان خوش فکر و اهل جهاد و انقلابی انتخاب کنیم، بشیم جاده صاف‌کن جریاناتی ‌که مدت‌هاست دوگانه‌شون برامون کهنه و فرسوده شده؟
کلی با دوستان بحث کردیم. رای‌م عوض شد چون فکر کردم نتیجه رو از دست میدیم. مصطفی با دوستانش نظر دیگه‌ای داشتند. طبق معمول بهم تقلب نرسوند... شب قبل همش دو دل بودم.
صبح این دو لینک رو خوندم و قلبم آرام گرفت. خدا رو شکر. الحمدلله!
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۶
صالحه

کانگوروها...
این حیوانات نازنین دارن تو استرالیا با آتیش و دود غلیظ کشته میشن.
چند صدتا شتر رو با شلیک تیر خلاص کردند که به شهرها هجوم نیارن از فرط تشنگی.
دلواپسان حقوق حیوانات! سفیران ال و بل! کجایید؟ غربیان و غرب‌زدگان مهربان کجایید؟
چرا هیچی نمیگید؟ برید آتیش رو خاموش کنید دیگه! برید... خواهش می‌کنم برید...
اگر کانگوروها منقرض بشن، چطوری به بچه‌هامون بگیم کانگورو چیه و کجاست وقتی هنوز نقاشی کانگورو توی کتاب‌ داستان‌هاشونه؟
اگر منقرض بشن چطور بچه‌هامون تو مطب دکتر با اسباب‌بازی کانگورو سرگرم بشن... اینطوری فقط گریه‌شون بیشتر میشه! +
کاش دستمان به آن استرالیای دورِ دور می‌رسید. کاش می‌شد مثل وقتی برای مردم سیل زده‌ی سیستان پشت بلندگوی مسجد دعوت به کمک می‌کنیم، برای شترهای بی‌گناه استرالیایی هم پول جمع کنیم که تشنه نکشندشان. کاش می‌توانستیم عید نوروز برویم استرالیا اردوجهادی و برویم کمک آتش‌نشان‌ها و نیروهای امدادی. کاش می‌توانستیم کاری کنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۸ ، ۲۳:۱۹
صالحه

امروز همسر اومده خونه. کلی خبر دست اول و نقل‌قول‌هایی با یک واسطه از سرداران سپاه داشت که تمام فرضیه‌های قبلی رو مردود می‌کرد.
گفتم: حالا که داستانِ جنگ تکنولوژیک نیست، یعنی کار اشتباهی کردم که اون فرضیه‌ها رو تو فضای مجازی منتشر کردم؟
جواب ایشون نه بود چون من به وظیفه‌م عمل کردم اما ته دلم از دستش ناراحتم که چرا غلط‌های دیکته‌م رو نمی‌گیره؟ روزهای اخیر تنها چیزی که با خودش خونه میاره یه عالمه حرف نگفته است. این رو از خطوط چهره‌ش می‌خونم. حداقل این کار رو خیلی خوب بلدم.
بازم شکر... الحمدلله... خوشحالم تو برهه‌ای از زمان زیست کردم که کسی مثل حاج قاسم رو درک کردم. باعث شد افق دیدم خیلی وسیع‌تر بشه. گاهی به خودم می‌گم تو کم سن نداری! ۲۵ سالته. حضرت زهرا ۱۸ سالگی شهید شد! تو تا الان باید خیلی بیشتر از اینا از خودت جربزه نشون می‌دادی! خدا خیلی بهت نعمت داده! برای داشتن یک افق دیدِ بلند، خیر سرت دنیا رو گشتی! حداقل این چیزا رو هم‌سن و سال‌های تو تجربه نکردند. درس خوب با استادهای خوب تو جاهای خوب خوندی...
ولی گاهی مثل این چند روزی که از سر گذروندم می‌فهمم که خیلی بچه‌ام. مونده تا بزرگ بشم. گاهی می‌فهمم که من اون گودزیلای دانشمندی که تو خیالاتم از خودم ساختم نیستم. وقتی داغونم چطور می‌تونم مادر خوبی باشم و بچه‌هایی تو افق کسانی مثل حاج قاسم تربیت کنم؟ من هنوز تو وظایفم به عنوان یک زن موندم، آخه چطور می‌تونم دنیا رو اونطور که حاج قاسم فتح کرد، فتح کنم؟
دوشنبه صبح تو سالن تیراندازی سیبل‌هام رو بد زدم. مربی گفت: مشکل از ذهنم بوده...
ذهنم داغون بود چون با همسر یه بحث ساده کرده بودم. خیلی جالبه نه؟ الانم یه جوری هم دارم تمرین می‌کنم انگار قراره برم المپیک. ولی فقط می‌خوام با خودم بجنگم. مسابقات مشکلش اینه که تو رشته تفنگ، نمی‌تونم کامل گردی صورتم رو بپوشونم.‌.‌. حیف. قشنگ معلومه تکلیفم با خودم مشخص نیست.
یه چیز بد دیگه هم دیشب بود... سر سفره شام‌. دایی و بابا و همسر اصلا حواسشون نبود اما منو دچار یاس فلسفی کردند. خیلی بد بود‌.
یه چیز دیگه هم همسایه پایینی‌مون گفت در مورد دختر سردار که قشنگ به این یاس فلسفی دامن زد.
خیلی عجیبه که مشغول نوشتن مقاله در مورد نقد مبانی معرفتی فمینیسم باشی ولی هنوز اندر خم یک کوچه مونده باشی... هنوز نتونی خودت و نقشت رو هضم کنی.
این روزا دلم می‌خواد یه سکوت طولانی کنم. دارم می‌رم برای یک زایمانِ جدید. آخرین بار مشابه این زایمان رو سال ۹۲ کردم و خیلی دردناک بود. اما الان باید قوی باشم. من با حاج قاسم عهد کردم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۸ ، ۲۱:۲۲
صالحه
بچه‌ها این متنی که اینجا می‌ذارم کپی هست و همه می‌دونن که من مطالبم رو خودم می‌نویسم. برای همین باید برای خوندنش زحمت بکشید و برید ادامه مطلب.
اما یه چیزی که توی پست قبل ننوشتم: اون تسبیح، تسبیح حاج قاسم بود که به اندازه یک عکس گرفتن و یک دور تسبیح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها گفتن به دستم رسید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۱۶:۳۹
صالحه
نکات مفیدی که این ور و اونور دیدم رو تو یک پست دارم منتشر می‌کنم....
۱۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۴ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۰۸:۳۴
صالحه
دیروز صبح خبری نبود. ولی بعد ازظهر اعتراضات شروع شد. خیلی ساده. مردم خیابان‌ها رو بستند.‌ بعضی از مردم حواسشون به سوءاستفاده دشمن بود. بعضی جاها کمتر مراقب بودند.
شوهرم شب توی خیابان‌ها رفته بود. سنگ و خورده شیشه و سطل آشغال و ... کف خیابون و اموال عمومی خراب و ... نرده‌ها و ایستگاه‌های اتوبوس، بانک و پمپ بنزین...
هیچ خبری از اون رئیس جمهور و اصلاحات‌چی‌هایی که تا الان به منافق بودنشون شک داشتیم نیست.
خدا لعنتشون کنه. همشون ساکت اند. منتظر موندند لت و پار شدن مردم رو با دست خودشون و رهبریِ چریک‌های اونورآبیِ قاطیِ جمعیت تماشا کنند و لذت ببرند.
همه‌جای دنیا نیروهای مسلحِ یه کشور کودتا می‌کنند که دولت رو سرنگون کنند. اینجا دولت دسیسه‌چینی می‌کنه برای سرنگونیِ نظام... کلهم اجمعین. مردم عادی و نیروهای مسلح و ... تر و خشک باهم.
خدایا! به فریادمون برس. اتهلکنا بما فعل السفهاء منا... خدایا ما که هر کار می‌تونستیم کردیم که روحانی رای نیاره. خدایا... الغوث!

مردم! مردم! از روز اول حق داشتند و الان هم دارند. به خدا منم جزو مردمم و میفهمم گرونی بنزین یعنی چی. چیزی که منو می‌سوزونه اینه که دولتی‌ها اینقدر وقیح‌اند که عین خیالشون نیست. انگار هدفون گذاشتند تو گوششون: همه‌چی آرومه...
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۰۷:۲۰
صالحه
معتقدم اگر مردان هم مثل زنان
وسواسی می‌شدند
هرگز در دنیا جنگی به پا نمی‌شد
مریض شدم. هر دفعه می‌خوام جواب کامنتاتون رو بدم نمی‌تونم. عذرخواهم.
۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۷:۰۱
صالحه